اگر این مقاله را میخوانید یعنی تصمیمدارید با تکنیک خلاقیت، به مسائل با دیدی نوآورانه نگاه کنید و آنهارا به روشی نو حل کنید. تکنیک های خلاقیت همان تکنیکهای حل مسئلهاند که کمک میکنند به یک مسئله از جنبههای مختلفی نگاه کنید و با تفکری کلنگر و همهجانبه بهآن پاسخ دهید. شما به کمک انواع روش های ایده پردازی، میتوانید ابتکار عمل خودرا تقویت کنید.
انواع روش های خلاقیت تیمی و فردی در این مطلب بررسی شده است. البته روش ها خلاقیت محدود به اینها نیست.
برای نوآوری در هر زمینه و رشتهای، اول نیاز شما فهم صحیح از عوامل اثرگذار بر مسائل آن است. سپس باید بتوانید میان این عوامل روابطی را کشف کنید و نهایتاً با تحلیل این روابط ایده هایی نوآورانه را عرضه کنید. در واقع ایدهها برخاسته از فهم عمیق شما نسبت به مسئله است. تکنیک های خلاقیت و نوآوری به شما کمک میکنند تا تعداد ایده ها را بیشتر ویا کیفیت آنها را بالاتر ببرید:
علت نامگذاری روش استخوان ماهی شکلیست که نمودار آن بعد از جمعآوری اطلاعات پیدا میکند و شبیه به اسکلت ماهی میشود.
این تکنیک با نام Why Why هم شناخته میشود. چرا که در هر مرحله ما با یک چرا سعی میکنیم علت به وجود آورنده مسئله یا علتِ علت آن را بفهمیم. البته این روش به نام های فراوان دیگری نیز معروف است، همچون روش «علت و معلول».
میتوان کاربرد وسیعتر این روشرا در مباحث مدیریت صنعتی مشاهده کرد.
فواید استخوان ماهی:
این روش توجه ما را به ابعاد مسئله کانالیزه کرده و باعث بروز خلاقیت، افزایش کلنگری و تمرکز میشود و امکان بازبینی هوشمندانه مسئله و علل را میدهد.
این تکنیک، روابط بین علل را به شکل بصری نمایشداده و باعث میشود اهمیت نسبی آنها نیز مشخص شود.
شیوه انجام این تکنیک بسیار ساده است و میتواند در یک یا بیش از یک جلسه بهشکل گروهی یا فردی انجام شود.
ابتدا مسئله را تعریف میکنیم و داخل سر ماهی در سمت راست مینویسیم.
یک خط صاف به چپ میکشیم (که ستون فقرات ماهی است) و علل مسئله را در هر یک از تیغههای ماهی که از خط صاف منشعب شدهاند مینویسیم. در صورتی که لازم بود دقیقتر شده و عوامل جزئیتر هر تیغه را نیز اضافه کرده و این روند را تا هر سطح که لازم است ادامه میدهیم.
در نهایت به مجموعهای از عوامل که علتهای مسئلهاند میرسیم.
حالا وقت تجزیه و تحلیل شاخههاست. در این مرحله قصد ما انتخاب علتهاییست که مهمتر اند و باید به آنها توجه بیشتری در حل مسئله کرد. اکنون با دستهبندی و کانالیزه شدن ابعاد مسئله میتوانید به درک عمیقتری از آن برسید و به ابعاد پنهان آن توجه نمایید. این کانالیزه شدن اطلاعات شرایط را برای بروز خلاقیت فراهم میکند.
اسکمپر SCAMPER حروف ابتدای واژههایی سؤال انگیز است که ما را در دستیابی به ایدههای نو راهنمایی میکنند.
بهوسیله اسکمپر میتوان سؤالاتی را طرح کرد و از طریق آنها به جوانب مسئله آگاه شد.
کاربرد اسکمپر:
کاربرد اصلی این تکنیک در ایدهیابی فردی میباشد اما میتوان برای گروهها نیز بهنحوی اثر بخش از آن استفاده کرد. هدف اصلی این تکنیک به حرکت در آوردن قدرت تصور در جهات مختلف و ضروریست که از طریق پرسیدن سؤالاتی ایده بر انگیز حاصل میشود. در نهایت با افزایش ایدهها، کیفیت ایدهها نیز ارتقاء مییابد.
روش کار به این شکل است که هفت نوع سؤال با موضوعات طرح شده در اسکمپر (که پایینتر میخوانید) در مورد موضوع اصلی طرح میکنیم و به آن جواب می دهیم. سپس سؤالها و جوابها را میخوانیم؛ اگر در بین آنها موردی وجود داشت که میتوانست به یک راهحل خوب تبدیل شود یا اینکه به کمکشان محصولی جدید را ابداع کرد ویا محصول فعلی را بهبود بخشید، میتوان روی آنها فکر کرده و بیشتر رویشان کار کنیم.
واژه اسکمپر (SCAMPER) از ابتدای هفت موضوع داخل آن گرفته شده.
برای درک بهتر از این روش، برای هر موضوع اسکمپر یک سؤال هم بهعنوان مثال برای روش اسکمپر آوردهایم:
جایگزینی (Substitute)
مثلا: بهجای قانونهای فعلی، چه قانونهای دیگری میتوان وضع کرد؟
ترکیب (Combine)
مثلا: اگر این محصول را با یک محصول دیگر ترکیب کنیم، چه چیز جدیدی ساخته میشود؟
تطبیق دادن (Adapt)
مثلا: چه موضوعات و ایدههای دیگری هستند که میتوانند الهامبخش ما باشند؟
اصلاح (Modify)
مثلا: اضافه کردن چه چیزی به این محصول، آن را بهتر میکند؟
کاربرد دیگر (Put to Another Use)
مثلا: آیا میتوانیم از همین محصول در یک حوزه دیگر استفاده کنیم؟
میشود ضایعات این محصولرا بازیافت کرد و چیز جدیدی از آن ساخت؟
حذف (Eliminate)
مثلا: کدام اجزا، قانونها یا ویژگیها قابل حذف هستند؟
وارونه کردن (Reverse)
مثلا: اگر این پروسه را کلا برعکس کنیم چه میشود؟
اگر ترتیب وقایع را عوض کنیم چطور؟
اگر سعی کنیم دقیقا برعکس کاری که میخواهیم بکنیم را انجام بدهیم چه اتفاقی میافتد؟
برای به خاطر سپاری واژگان SCAMPER میتوانید از عبارت فارسی «حکومت آج» هم استفاده کنید (حذف- کاربرد دیگر- وارونهسازی-مناسبکردن برای یک هدف دیگر- ترکیب- اصلاح- جایگزینی)
تکنیک شش کلاه تفکر هم در تجارت و هم خلاقیت کاربرد دارد.
در این تکنیک یک مسئله از نگاه شش سلیقه فکری بررسی میشود.
مثلا بعضی افراد دائما در حال انتقادند یا برخی دیگر بسیار مثبت نگرند؛ در شش کلاه شما کلاه تکتک این افراد را بر سر میگذارید و با عینک آنها به مسئله نگاه میکنید! این به شما کمک میکند تا مکعب یک مسئله را از شش وجه بررسی کنید.
در این روش هر کلاه یک رنگ دارد که نماد طرز فکر و منش فکری افراد است.
کاربرد تکنیک شش کلاه:
تکنیک شش کلاه به ما کمک میکند قالبهای معمول فکریمان را بشکنیم و خودرا جای دیگران بگذاریم و مثل دیگرانی که شبیه ما نیستند فکر کنیم. این قالب شکنی باعث بروز خلاقیت میشود. در نهایت شما میتوانید به یک کلنگری از مسئله دست پیدا کنید.
شیوه استفاده از شش کلاه:
روش کار این است که هر بار به سبک یکی از این کلاه ها فکر کنید و نتایج را بنویسید.
وقتی نوبت به کلاه آبی رسید کل مسئله را از نو، با نگاهی کامل شده دوباره بررسی کنید.
شش کلاه تفکر در تیم ها:
این روش به شکل تیمی نیز کاربرد دارد؛ میتوانید هریک اعضای تیم خودرا به نحوی انتخاب کنید که طرز فکرشان به سبک یکی از کلاه ها باشد. یا اینکه در جلسات به نوبت بخواهید افراد مثل یکی از کلاه ها فکر کنند.
اما کلاه های شش کلاه چگونه فکر میکنند؟
ویژگی های فکری هر یک از این شش شخصیت را از لحاظ حسی بودن یا منطقی بودن و مثبت نگری یا منفی نگری بخوانید:
کسی که کلاه سفید بر سر دارد با توجه به واقعیتها مسئله را تحلیل میکند و احساسات را دخیل نمیکند.
مثل یک رایانه است.
تمرکز او بیشتر متوجه اطلاعات و ارقام است و قضاوت و پیشداوری خودرا دخالت نمیدهد.
این فرد فقط واقعیتها را بیان میکند اما به تحلیل آنها ورود نمیکند.
فرد کلاه قرمز بیشتر متوجه جنبه های احساسی مسئله است.
وقتی این کلاه را بر سر دارید ممکن است با اینکه یک راهکار منطقیست بگویید احساس خوبی نسبت به آن ندارید! کلاه قرمز در مقابل سفید است.
سبک تفکر این کلاه به بروز نظرات منفی منطقی منجر میشود.
باید توجه داشت بیان نظرات بیمنطق منفی ارزشی ندارد.
این کلاه دلایلی از سنخ تجربه و واقعیات برای شکست ایده مطرح میکند.
در واقع این کلاه نقاط ضعف را بیان میکند. این کلاه میتوان مانع بسیاری از اشتباهات در آینده گردد.
کلاه زرد نقاط مثبت مسئله را بررسی میکند.
این کلاه فرصتها را میبیند و کمک میکند با آنها چاره اندیشی کنیم.
کلاه سبز یک فرد ساختار شکن است؛
دائما میخواهد راهحلهای نو و جدید ارائه کند و تحولی ایجاد کند.
او از تفکرات متفاوت استقبال میکند.
فرد کلاه آبی در پایان شروع به وارسی دوباره نظرات کلاههای دیگر میکند.
او به همه جوانب نگاه میکند و روشی منطقی در پیش دارد تا بتواند بهترین تصمیم را اتخاذ کند.
کلاه آبی کلنگر و با دیدی همه جانبه مسئله را بررسی میکند و همین باعث بروز خلاقیت میشود.
این روش بسیار شبیه به تکنیک طوفان ذهنی است اما افراد هیچگاه گروهی در یک جلسه جمع نمیشوند و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمیدهد.
کاربرد تکنیک دلفی:
فلسفه تکنیک دلفی ایناست که افراد در طوفان فکری بهعلت خجالت نمیتوانستند بعضی از ایدهها را مطرح کنند، اما در این روش افراد به صورت کلامی درگیر بحث نمیشوند.
روش تکنیک دلفی:
رئیس گروه موضوع را به همه اعلام میکند و هریک از افراد جداگانه ایدههایشان را کتبی (حتی بدون ذکر نام) برای رئیس گروه ارسال میکنند. او هم ایدهها را برای تکتک اعضا ارسال میکند و از آنان میخواهد نسبت به ایدههای پیشنهادی فکر کنند و اگر ایدهی جدیدی به نظرشان آمد اضافهکنند. این عمل چند بار تکرار میشود تا درنهایت اتفاق آرا بهدست آید.